- Nov
- 2,476
- 37,997
- مدالها
- 5
مامان یک خیارشور گنده رو گذاشت دهنش، آخ بیچاره بابام!
مامان: دیدی شوهر گرامی یا نه؟ من از همون غروب که دیگه والا نصفه شب شده بود گفتم سهراب فرانک مارو رام کرده تازه داره میفهمه زندگی چیه!
همه جا سکوت برقرار شد صدای قرچ قرچ خیارشور خوردن مامان بود فقط و تپش قلب من. من به عشق اعتراف کردن؟ اصلا من کی از عشق حرفی زدم!
گوشم سوت کشید، سرفه ای ریز کرد بابا یکم جا خورده بود سرم رو بالا گرفت و گفت:
بابا: دخترم مامانت راست میگه؟
مامان دست بابا رو گرفت و گفت:
مامان: کاوه؟ تو اون دوتا چشمای مشکی دخترمون رو ببین، مگه میشه این چشمای لیلی نباشه هوم؟
بابا لبخند زد مامانم شبنم گوشه ی چشمش رو پاک کرد! این کارا چیه یکی نیست بگه مادر من چی داری میگی تو؟ بدون اینکه مخاطب حرفام کسی باشه گفتم:
- من باورش ندارم، نمی خوام دل ببندم الکی مخصوصا وقتی بابا گفت گذشته ی خوبی نداشته سهراب!
بابا بلند شد ایستاد منم باهاش بلند شدم کمی بعد هم مامان، اصلا نفهمیدیم چی خوردیم! انگار صورت بابا جدی تر از همیشه شده بود گناه من چیه الان؟
بابا: بله... من گفتم گذشته ی خوبی نداشته و تاکییدش نمیکنم!
مامان: کاوه جان... .
بابا: اجازه بده خانمم! ولی فرانک کوچولوی من به نظر خودت آدم تغییر نمیکنه؟
فقط به سر تکون دادن اکتفا کردم الکی مثلا.
مامان: خوب پس فرانک بهتر نیست یک فرصت به سهراب بدی؟
چی میگی تو مادر من اوف! اوف.
- مامان فرض کن مثلا فرصت دادم و شدیم بیژن و منیژه بر فرض محال، مامان عجوزه اش جلوی پای ما سنگ نمیندازه؟
فکر کردی راحت قبول میکنه میاد برای ما قر هم میده؟ تو فقط یک نگاه به خانواده و خونه و زندگیشون بنداز... حداقل نصف اروپارو تفریحی گشتند، درآمد چندین ساله ی ما شاید سفر دوروزه ی اون ها به انگلیس باشه مادر من! واقع بین باش.
چقدر فسلفی حرف زدم نه؟ خودمم یکنیش خنده ریزی زدم از گنگ بودنم، بابا دستاش رو به نشانه ی تسلیم بالا گرفت!
بابا:کم آوردم! می سپرم به دست خودت فرانک.
گفتنی هارو گفتیم ولی دل این پسر رو اینقدر نشکن!
سرم پایین بود مثله بچه گربه ی ملوس، حرف اضافه ای نزدم بابا گونه ی مامان رو بوسید و از آشپزخونه خارج شد تا خواستم برم بیرون مامان سریع جلوم رو گرفت و گفت تا غذات تموم نشده هیچ جایی نمیری! پام رو محکم کوبیدم به زمین و نشستم دوباره پشت میز باغذام بازی بازی کردم وسعی کردم نگاه کنجکاو مامان رو نادیده بگیرم... من نمی دونم کی گفته دوست داشتن کسی همون عشق میشه؟
مامان: دیدی شوهر گرامی یا نه؟ من از همون غروب که دیگه والا نصفه شب شده بود گفتم سهراب فرانک مارو رام کرده تازه داره میفهمه زندگی چیه!
همه جا سکوت برقرار شد صدای قرچ قرچ خیارشور خوردن مامان بود فقط و تپش قلب من. من به عشق اعتراف کردن؟ اصلا من کی از عشق حرفی زدم!
گوشم سوت کشید، سرفه ای ریز کرد بابا یکم جا خورده بود سرم رو بالا گرفت و گفت:
بابا: دخترم مامانت راست میگه؟
مامان دست بابا رو گرفت و گفت:
مامان: کاوه؟ تو اون دوتا چشمای مشکی دخترمون رو ببین، مگه میشه این چشمای لیلی نباشه هوم؟
بابا لبخند زد مامانم شبنم گوشه ی چشمش رو پاک کرد! این کارا چیه یکی نیست بگه مادر من چی داری میگی تو؟ بدون اینکه مخاطب حرفام کسی باشه گفتم:
- من باورش ندارم، نمی خوام دل ببندم الکی مخصوصا وقتی بابا گفت گذشته ی خوبی نداشته سهراب!
بابا بلند شد ایستاد منم باهاش بلند شدم کمی بعد هم مامان، اصلا نفهمیدیم چی خوردیم! انگار صورت بابا جدی تر از همیشه شده بود گناه من چیه الان؟
بابا: بله... من گفتم گذشته ی خوبی نداشته و تاکییدش نمیکنم!
مامان: کاوه جان... .
بابا: اجازه بده خانمم! ولی فرانک کوچولوی من به نظر خودت آدم تغییر نمیکنه؟
فقط به سر تکون دادن اکتفا کردم الکی مثلا.
مامان: خوب پس فرانک بهتر نیست یک فرصت به سهراب بدی؟
چی میگی تو مادر من اوف! اوف.
- مامان فرض کن مثلا فرصت دادم و شدیم بیژن و منیژه بر فرض محال، مامان عجوزه اش جلوی پای ما سنگ نمیندازه؟
فکر کردی راحت قبول میکنه میاد برای ما قر هم میده؟ تو فقط یک نگاه به خانواده و خونه و زندگیشون بنداز... حداقل نصف اروپارو تفریحی گشتند، درآمد چندین ساله ی ما شاید سفر دوروزه ی اون ها به انگلیس باشه مادر من! واقع بین باش.
چقدر فسلفی حرف زدم نه؟ خودمم یکنیش خنده ریزی زدم از گنگ بودنم، بابا دستاش رو به نشانه ی تسلیم بالا گرفت!
بابا:کم آوردم! می سپرم به دست خودت فرانک.
گفتنی هارو گفتیم ولی دل این پسر رو اینقدر نشکن!
سرم پایین بود مثله بچه گربه ی ملوس، حرف اضافه ای نزدم بابا گونه ی مامان رو بوسید و از آشپزخونه خارج شد تا خواستم برم بیرون مامان سریع جلوم رو گرفت و گفت تا غذات تموم نشده هیچ جایی نمیری! پام رو محکم کوبیدم به زمین و نشستم دوباره پشت میز باغذام بازی بازی کردم وسعی کردم نگاه کنجکاو مامان رو نادیده بگیرم... من نمی دونم کی گفته دوست داشتن کسی همون عشق میشه؟