جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

دلنوشته [دلنوشته دلتنگی]اثر م.م.ر(shahbaz)کاربر انجمن رمان بوک

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط Shahbaz با نام [دلنوشته دلتنگی]اثر م.م.ر(shahbaz)کاربر انجمن رمان بوک ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 291 بازدید, 25 پاسخ و 9 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع [دلنوشته دلتنگی]اثر م.م.ر(shahbaz)کاربر انجمن رمان بوک
نویسنده موضوع Shahbaz
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Shahbaz
موضوع نویسنده

Shahbaz

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Dec
40
156
مدال‌ها
2
جمعه‌ها بیشتر دلم هوایت را می‌کند؛

انگار میزان دلتنگی در این روز سر به فلک می‌زند،

از غروب‌هایش دیگر نگویم که به شدت تنهایی‌ام را به رخ می‌کشد.

دلم در جمعه بیشتر تنگِ حضورت می‌شود،

تنگِ نگاهت

تنگِ آغوشت

تنگِ عطرِ وجودت،

جمعه‌ها مرا بیشتر یاد کن، انرژی يادآوري‌ات، دلِ مرا گرم خواهد کرد... .
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

Shahbaz

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Dec
40
156
مدال‌ها
2
چرا آمدی؟

پایت زخم می‌شود.

داری روی خرده‌های شکسته‌ی قلبِ من پا می‌گذاری؛ سوزشش را نمی‌فهمی؟

من طاقتِ زخم خوردنِ تو را ندارم.

بی‌سر و صدا برگرد...
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

Shahbaz

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Dec
40
156
مدال‌ها
2
در حالِ شکفتن هستم، چون غنچه‌ای که در بهار گلبرگ‌هایش را به خودنمایی می‌نشاند.

چون کرم ابریشم که از پیله درآمده، پروانه‌ی وجودی خویش را به عالم نمایان می‌کند.

در حال تحولم و از این‌همه تغییر در خود راضی هستم، چرا که از آن آدمِ نادانی که در جستجوی محبتِ تو به هر ریسمانی چنگ زده و به هیچ رسیدم، فاصله گرفته و به قلبِ خود متکی شدم. من به چیزی که تبدیل شدم، به خود می‌بالم.
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: اوین
موضوع نویسنده

Shahbaz

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Dec
40
156
مدال‌ها
2
شکایتِ تو را نزد چه کسی ببرم؟!

آن‌گونه که با غرور و نخوت سخنِ کسی را پذیرا نیستی و روی عملکرد خود مصمم هستی!

باشد، دوباره بشکن! چینی بند‌زده، ترسی برای دوباره شکستن ندارد، چون امیدی برای برگشت به حال و روزِ اولیه‌اش را ندارد؛ اما باعث نمی‌شود شاکی نباشم، شکایتِ تو را پیشِ معبودم خواهم برد.

من هم خدایی دارم... .
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: اوین
موضوع نویسنده

Shahbaz

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Dec
40
156
مدال‌ها
2
وقتی که این‌گونه از چشمانم افتادی، دیگر چگونه انتظارِ بازگشت به جایگاه اولیه‌ات در قلبم را داری؟!

به نظرت می‌توانم اهانت‌هایی را که بر من روا داشتی، بدین سان راحت ببخشم و فراموش کنم؟!

شاید به قلب مهربانِ من بیش از اندازه اعتقاد داری؛ اما بدان برای تعدادی از اشخاصِ زندگی‌ام، درِ قلبِ بخشنده را بسته و درِ عقلِ حسابگرم را گشوده‌ام.

تو نیز از این به بعد در دسته‌ی آن اشخاص قرار خواهی گرفت!
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: اوین
موضوع نویسنده

Shahbaz

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Dec
40
156
مدال‌ها
2
هر چیزی در دنیا می‌تواند تغییر کند؛ اما هیچ کدام نمی‌تواند خاطراتِ گذشته را تغییر دهد.

وقتی دل، مبتلای خاطراتی شده که دیگر تکرار نمی‌شود.

او رفت، ولی خاطراتش را بر جای گذاشت. آن‌ها بر دل و فکرم شلاق می‌زنند.

کاش هر ک.س که می‌رفت، خاطراتش را نیز در کیف گذاشته و با خود می‌برد.

کاش کسی دلتنگ خاطراتِ دیگری نمی‌شد.

تنها می‌توانم چشمانم را ببندم تا روح از جسمم فاصله بگیرد. روحم، خاطراتِ گذشته را لمس می‌کند و دوباره به قفسِ خود بر می‌گردد، تا مجدد تنگ شود از دلتنگی!
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: اوین
بالا پایین