#part_20
یه جور عجیبی نگاهم میکرد...اهمیتی ندادم و شروع کردم به خوردن غذام...بعد تموم شدنش گوشیم زنگ خوردبا ترس به برسام نگاه میکردم که نگاهش رو گوشیم بود دستش رفت سمت گوشیم و برش داشت خدایا بابا نباشه ....خواهش میکنم ازت بابا نباشه که همینجا زنده زنده چالم میکنه! پرت کرد طرفم و گفت:عشقم کدوم خریههههه؟هااااان؟
با تعجب اروم گفتم:عشقم؟
برسام:اره عشقمم...این کیههه؟هااان؟
_نم... نمیدونم
برسام:هاناااا میکشمت جواب بدههه
_ب...باشه
اتصال رو زدم و صدای دریا اومد....
دریا:سلامممممم چطوریییی گاگول من...چه خفررر.....کوجایی؟ هانا؟ فوت نمودی دخترم؟
به برسام نگاهی کردم که سرشو تکون داد جواب دادم:سلام دری خوفم تو خوفی؟
دریا:مرگ دری صد دفعه به این درسا گفتم ها به این چندش زنگ نزنیم این لیاقت نداره
_من چندشم؟؟؟ دَرس اونجاست؟
صدای جیغ درسا اومد:درس و زهرمار....دختره چندش این دریا میگه زنگ نزن ها من حالیم نمیشه
قاه قاه خندیدم که دریا گفت:اره به نیش نداشته من بخند
_به نیشت؟
درسا:ریش رو میگه بابا
خندیدم و گفتم: آها چه خبر؟
دریا:بی خبر ..ببینم شوهرموهر نکردی؟
نگاهم سمت برسام کشیده شد...که نگاه خیره اون رو من بود!
جواب دادم:چرا کردم!
جیغ درسا دراومد:هاااااان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چیییییی شدد؟؟؟؟ پس چرا زندایی و دایی به ما نگفتن؟
_نمیدونم!
دریا:ببینم تو حالت خوش نیست خوبی؟
_اره خوبم کجایین؟
درسا: اومدیم تهران
_نهههه
دریاا:ارهه
_وای چقد خوشحال شدم
درسا:خوشحالیت به درد عمت میخوره چیز نه خالت....یه سر بیا این ور ببینیمت
میدونستم برسام نمیزاره... گفتم:نه نمیتونم بیام
دریا:پیش شوهرتی؟
_آره
یه جور عجیبی نگاهم میکرد...اهمیتی ندادم و شروع کردم به خوردن غذام...بعد تموم شدنش گوشیم زنگ خوردبا ترس به برسام نگاه میکردم که نگاهش رو گوشیم بود دستش رفت سمت گوشیم و برش داشت خدایا بابا نباشه ....خواهش میکنم ازت بابا نباشه که همینجا زنده زنده چالم میکنه! پرت کرد طرفم و گفت:عشقم کدوم خریههههه؟هااااان؟
با تعجب اروم گفتم:عشقم؟
برسام:اره عشقمم...این کیههه؟هااان؟
_نم... نمیدونم
برسام:هاناااا میکشمت جواب بدههه
_ب...باشه
اتصال رو زدم و صدای دریا اومد....
دریا:سلامممممم چطوریییی گاگول من...چه خفررر.....کوجایی؟ هانا؟ فوت نمودی دخترم؟
به برسام نگاهی کردم که سرشو تکون داد جواب دادم:سلام دری خوفم تو خوفی؟
دریا:مرگ دری صد دفعه به این درسا گفتم ها به این چندش زنگ نزنیم این لیاقت نداره
_من چندشم؟؟؟ دَرس اونجاست؟
صدای جیغ درسا اومد:درس و زهرمار....دختره چندش این دریا میگه زنگ نزن ها من حالیم نمیشه
قاه قاه خندیدم که دریا گفت:اره به نیش نداشته من بخند
_به نیشت؟
درسا:ریش رو میگه بابا
خندیدم و گفتم: آها چه خبر؟
دریا:بی خبر ..ببینم شوهرموهر نکردی؟
نگاهم سمت برسام کشیده شد...که نگاه خیره اون رو من بود!
جواب دادم:چرا کردم!
جیغ درسا دراومد:هاااااان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چیییییی شدد؟؟؟؟ پس چرا زندایی و دایی به ما نگفتن؟
_نمیدونم!
دریا:ببینم تو حالت خوش نیست خوبی؟
_اره خوبم کجایین؟
درسا: اومدیم تهران
_نهههه
دریاا:ارهه
_وای چقد خوشحال شدم
درسا:خوشحالیت به درد عمت میخوره چیز نه خالت....یه سر بیا این ور ببینیمت
میدونستم برسام نمیزاره... گفتم:نه نمیتونم بیام
دریا:پیش شوهرتی؟
_آره