- Dec
- 7,760
- 46,597
- مدالها
- 7
آپارتمانی چهار طبقه با چهار واحد کوچک و نقلی، با نمای آجر سفال و دربهای طوسی که هرچند قدیمی اما سرپاست. وانت، پشت سر ما، روبه روی در میایستد و امیر و اشکان همان چند تکه وسیله را به واحد طبقه اول میبرند.
جابهجایی وسایل دو ساعت بیشتر وقت نبرد و در این مدت من تمام خانه را وارسی میکنم. سرمه و اشکان حسابی سنگ تمام گذاشتهاند. همه چیز زیبا و در کمال سلیقه چیده شده است. مبلمان راحتی کرم رنگ با کوسنهای نسکافهای و آبیاش را دوست دارم. تابلوهای روی دیوار پشت کاناپه بزرگ، که از ترکیب کرم و آبی با رنگهای آجری، عسلی و کمی قهوهای، در کنار یکدیگر ترکیب رنگی بسیار زیبایی را به محیط کوچک پذیرایی داده هم، لبخند به لبم میآورد. همه لوازم خانه و آشپزخانه، ترکیب آبی و کرم هستند و این ترکیب جادویی فضای کوچک خانه را به شدت دلباز، زیبا و در عین حال شیک کرده است.
لبخندم با دیدن تراس کوچکی که رو به حیاط است، محو میشود. فضایی دنج و زیبا با دو صندلی حصیری با تشکچههایی به رنگ آبی و فرشینهای قلاببافی شده به شکل بیضی به رنگ کرم و شلفهایی که با گلدانهای کوچک و بزرگ پر شدهاند. جلوتر میروم و دست بر برگهای پهن پتوس شاداب و پر شاخ و برگ زیبا میکشم. دلم برای این محیط دنج و رمانتیک دو نفره، که قرار نیست هیچ خلوت عاشقانهای را به خود ببیند، میسوزد. حیف این خانه کوچک و زیبا که قرار نیست شاهد خوشبختی کسی باشد.
امیر را بعد از جا به جا کردن تخت و کنسول، راهی میکنم. در را برایش باز میکنم و او در درگاهی در میایستد و برمیگردد.
- هر کاری داشتی زنگ بزن، حتماً میام.
ناخودآگاه خندهام میگیرد. با تمام توان میخندم و سعی میکنم صدایم بالا نرود. اخم به چهرهاش میآید و سرش را پایین میاندازد.
جابهجایی وسایل دو ساعت بیشتر وقت نبرد و در این مدت من تمام خانه را وارسی میکنم. سرمه و اشکان حسابی سنگ تمام گذاشتهاند. همه چیز زیبا و در کمال سلیقه چیده شده است. مبلمان راحتی کرم رنگ با کوسنهای نسکافهای و آبیاش را دوست دارم. تابلوهای روی دیوار پشت کاناپه بزرگ، که از ترکیب کرم و آبی با رنگهای آجری، عسلی و کمی قهوهای، در کنار یکدیگر ترکیب رنگی بسیار زیبایی را به محیط کوچک پذیرایی داده هم، لبخند به لبم میآورد. همه لوازم خانه و آشپزخانه، ترکیب آبی و کرم هستند و این ترکیب جادویی فضای کوچک خانه را به شدت دلباز، زیبا و در عین حال شیک کرده است.
لبخندم با دیدن تراس کوچکی که رو به حیاط است، محو میشود. فضایی دنج و زیبا با دو صندلی حصیری با تشکچههایی به رنگ آبی و فرشینهای قلاببافی شده به شکل بیضی به رنگ کرم و شلفهایی که با گلدانهای کوچک و بزرگ پر شدهاند. جلوتر میروم و دست بر برگهای پهن پتوس شاداب و پر شاخ و برگ زیبا میکشم. دلم برای این محیط دنج و رمانتیک دو نفره، که قرار نیست هیچ خلوت عاشقانهای را به خود ببیند، میسوزد. حیف این خانه کوچک و زیبا که قرار نیست شاهد خوشبختی کسی باشد.
امیر را بعد از جا به جا کردن تخت و کنسول، راهی میکنم. در را برایش باز میکنم و او در درگاهی در میایستد و برمیگردد.
- هر کاری داشتی زنگ بزن، حتماً میام.
ناخودآگاه خندهام میگیرد. با تمام توان میخندم و سعی میکنم صدایم بالا نرود. اخم به چهرهاش میآید و سرش را پایین میاندازد.