مشاعره مشاعره با حرف " خ "

[Tara Motlagh]

خیالت ساده دل تر بود و با ما از تو یک رو تر
من اینها هر دو با آئینه دل روبرو کردم

 

[پایان]

خوبی جان چو شد ز حد و آن مدد است بر مدد
هست برای چشم بد نیک بلا حمایتی

پشت فلک ز جست و جو گشته چو عاشقان دوتو
ز آنک جمال حسن هو نادره است و آیتی

 

[Tara Motlagh]

خلقم به روی زرد بخندند و باک نیست
شاهد شو ای شرار محبت که بی غشم

باور مکن که طعنه طوفان روزگار
جز در هوای زلف تو دارد مشوشم

 

[پایان]

خواهم گرفتن اکنون آن مایه صور را
دامی نهاده‌ام خوش آن قبله نظر را

دیوار گوش دارد آهسته‌تر سخن گو
ای عقل بام بر رو ای دل بگیر در را

 

[ill_mah]

خوش بحال روسری ،در دامنش زلفان توست
یا همان انگشتری که خانه اش دستان توست

خوش بحال سرمه های جعبه آرایشت
چونکه آخرجایگاهش سایه چشمان توست

من حسودی میکنم بر هرکه میخندی براو
یا هرآنکه ساعتی درخانه ات مهمان توست

با دلم حتی اگر در خواب مِی نوشی کنی
تا ابد درویشیِ دیوانه هم پیمان توست

 

[پایان]

خواهد به سر آید، شب هجران تو یا نه؟
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه.

 

[Tara Motlagh]

خود قضاوت کن اگر درمان دردم عشق توست
این سرِ آشفته و این قلبِ ناخرسند چیست

 

[پایان]

خبر از عیش ندارد که ندارد یاری
دل نخوانند که صیدش نکند دلداری

جان به دیدار تو یک روز فدا خواهم کرد
تا دگر برنکنم دیده به هر دیداری

 

[Serenya]

خُنُک آن دم که بگویی
که بیا عاشق مسکین!
کـه تو آشفتـه‌ی مایی سَـر اغیـار نداری...

 

[پایان]

خواجه بیا خواجه بیا خواجه دگربار بیا

دفع مده دفع مده ای مه عیار بیا

عاشق مهجور نگر عالم پرشور نگر

تشنه مخمور نگر ای شه خمار بیا