جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار نجمه زارع

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط mobina01 با نام نجمه زارع ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,069 بازدید, 108 پاسخ و 4 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع نجمه زارع
نویسنده موضوع mobina01
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01

ام کا اچ p.r

سطح
5
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
شاعر انجمن
کاربر ممتاز
Jun
2,607
15,559
مدال‌ها
6
غم که می‌آید در و دیوار،شاعر می‌شود

در تو زندانی ‌ترین رفتار،شاعر می‌شود

می‌نشینی چند تمرین ریاضی حل کنی

خط‌کش و نقاله و پرگار،شاعر می‌شود

تا چه حد این حرف‌ها را می‌توانی حس کنی؟

حس کنی دارد دلم بسیار شاعر می‌شود

تا زمانی با توام انگار شاعر نیستم

از تو تا دورم دلم انگار شاعر می‌شود

با زمی‌پرسی: چه ‌طور این ‌گونه شاعر شد دلت؟

تو دلت را جای من بگذار! شاعر می‌شود

گر چه می‌دانم نمی‌دانی چه دارم می‌کشم

از تو می‌گوید دلم هر بار شاعر می‌شود
 

ام کا اچ p.r

سطح
5
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
شاعر انجمن
کاربر ممتاز
Jun
2,607
15,559
مدال‌ها
6
خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد

نخواست او به من خسته بی گمان برسد

شکنجه بیشتر از این؟که پیش چشم خودت

کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد

چه می کنی؟ اگر او را که خواستی یک عمر

به راحتی کسی از راه نـاگهان برسد

رها کنی برود از دلت جدا باشد

به آنکه دوست تَرَش داشته به آن برسد

رها کنی بروند و دو تا پرنده شوند

خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد

گلایه ای نکنی بغض خویش را بخوری

که هق هق تو مبادا به گوششان برسد

خدا کند که… نه! نفرین نمی کنم،نکند

به او که عاشق او بوده ام زیان برسد

خدا کند فقط این عشق از سرم برود

خدا کند که فقط زود آن زمان برسد.
 

ام کا اچ p.r

سطح
5
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
شاعر انجمن
کاربر ممتاز
Jun
2,607
15,559
مدال‌ها
6
من خسته‌ ام،توخسته‌ ای آیا شبیه من؟

یک شاعر شکسته‌ ی تنها شبیه من

حتی خود مشنیده‌ ام از این کلاغ‌ ها

در شهر یک نفر شده پیدا شبیه من

امروز دل نبند به مردم که می‌شود

این‌ گونه روزگار تو فردا شبیه من

ای هم ‌قفس بخوان که ز سوز تو روشن است

خواهی گذشت روزی از این‌ جا شبیه من

از لحن شعرهای تو معلوم می‌شود

مانند مردم است دلت یا شبیه من

من زنده ‌ام،به شایعه‌ ها اعتنا نکن

در شهر کشته ‌اند کسی را شبیه من
 

ام کا اچ p.r

سطح
5
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
شاعر انجمن
کاربر ممتاز
Jun
2,607
15,559
مدال‌ها
6
به یک پلک تو می ‌بخشم تمام روز و شب‌ ها را

که تسکین می‌دهد چشمت غم جان سوز تب‌ ها را

بخوان! با لهجه ‌ات حسّی عجیب و مشترک دارم

فضا را یک‌ نفس پُر کن به هم نگذار لب‌ ها را

به دست آور دل من را،چه کارت با دلِ مردم!

تو واجب رابه جا آور،رها کن مستحب‌ ها را

دلیل دل‌ خوشی‌ هایم! چه بُغرنج است دنیایم

چرا باید چنین باشد؟نمی ‌فهمم سبب‌ ها را

بیا این‌ بار شعرم را به آداب تو می‌گویم

که دارم یاد می‌گیرم زبان با ادب ‌ها را

غروب سرد بعد از تو چه دلگیر است ای عابر

برای هر قدم یک دم نگاهی کن عقب ‌ها را
 

ام کا اچ p.r

سطح
5
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
شاعر انجمن
کاربر ممتاز
Jun
2,607
15,559
مدال‌ها
6
این شعرها دیگر برای هیچ ک.س نیست

نه! در دلم انگار جای هیچ ک.س نیست

آن قدر تنهایم که حتی دردهایم

دیگر شبیه دردهای هیچ ک.س نیست

حتی نفس هایم را از من گرفتند

من مرده ام،در من هوای هیچ ک.س نیست

دنیای مرموزی است ما باید بدانیم

که هیچ ک.س اینجا برای هیچ ک.س نیست

باید خدا هم با خودش روراست باشد

وقتی که می داند خدای هیچ ک.س نیست

من می روم هر چند می دانم که دیگر

پشت سرم حتی دعای هیچ ک.س نیست
 

ام کا اچ p.r

سطح
5
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
شاعر انجمن
کاربر ممتاز
Jun
2,607
15,559
مدال‌ها
6
گاهی شرایطی است که ناچاری از گناه

هر لحظه ممکن است که با برق یک نگاه

بر دوشت و نهاده شود باری از گناه

گفتم: گناه کردم اگر عاشقت شدم

گفتی:توهم چه ذهنیتی داری از گناه

سخت است اینکه دل بکنم از تو،از خودم

از این نفس کشیدن اجباری،از گناه

بالا گرفته ام سر خود را اگر چه عشق

یک عمر ریخت بر سرم آواری از گناه

دارند پیله های دلم درد می کشند

باید دوباره زاده شوم عاری از گناه
 

ام کا اچ p.r

سطح
5
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
شاعر انجمن
کاربر ممتاز
Jun
2,607
15,559
مدال‌ها
6
نوشته ‌ام بـه دل شعرهای غیر مجاز

که دوست دارمت ای آشنای غیر مجاز

هوا بد است،بِکِش شیشه‌ ی حسادت را

که دور باشد از این ‌جا هوای غیر
نوشته ‌ام بـه دل شعرهای غیر مجاز

که دوست دارمت ای آشنای غیر مجاز

هوا بد است،بِکِش شیشه‌ ی حسادت را

که دور باشد از این ‌جا هوای غیر مجاز

به کوچه پا نگذاریم تا نفرمایند:

جدا شوند ز هم این دو تای غیر مجاز

دل است،من به تو تجویز می ‌کنم،دیگر

مباد پُک بزنی بر دوای غیر مجاز

تو را نگاه کنم هر چه روز تعطیل است

مرا ببر به همین سینمای غیر مجاز

تو صحنه ‌های رمانتیک وجمله‌ های قشنگ

که حفظ کرده‌ ای از فیلم ‌های غیر مجاز

زبان به کام بگیر و شبیه مرد مباش

مباد دم بزنی از خدای غیر مجاز
 

ام کا اچ p.r

سطح
5
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
شاعر انجمن
کاربر ممتاز
Jun
2,607
15,559
مدال‌ها
6
پشت دیوار همین کوچه به دارم بزنید

من که رفتم بنشینید و هوارم بزنید

باد هم آگهی مرگ مرا خواهد برد

بنویسید که: “بد بودم” و جارم بزنید

من از آیین شما سیر شدم سیر شدم

پنجه در هر چه کـه من واهمه دارم بزنید

دست هایم چقدر بود و به دریا نرسید

خبر مرگ مرا طعنه به یارم بزنید

آی آنها که به بی برگی من می خندید !

مرد باشید و بیایید و کنارم بزنید
 

ام کا اچ p.r

سطح
5
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
شاعر انجمن
کاربر ممتاز
Jun
2,607
15,559
مدال‌ها
6
وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست

عهد و پیمانی که روزی با دلت بستم شکست

ناگهان دریا تو را دید محو اسم پرت شد

کوزه ام بی اختیار افتاد از دستم شکست

در دلم فریاد زد فرهاد و کوهستان شنید

هی صدا در کوه،هی “من عاشقت هستم” شکست

بعد تو آیینه های شعر سنگم می زنند

دل به هر آیینه،هر آیینه ای بستم شکست

عشق زانو زد،غرور گام هایم خرد شد

قامتم وقتی به اندوه تو پیوستم شکست

وقتی از چشم تو افتادم نمی دانم چه شد !

پیش رویت آن چه را یک عمر نشکستم شکست
 

ام کا اچ p.r

سطح
5
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
شاعر انجمن
کاربر ممتاز
Jun
2,607
15,559
مدال‌ها
6
باران و چتر و شال و شنل بود و ما دو تا

جوی و دو جفت چکمه و گِل بود و ما دو تا

وقتـــی نگاه من بــه تو افتاد،سرنوشت

تصدیق گفته ‌های ” هِگِل ” بود و ما دو تا

روز قرارِ اوّل و میز و سکوت و چای

سنگینی هوای هتل بود و ما دو تا

افتاد روی میز ورق‌ های سرنوشت

فنجان و فال و بی‌ بی و دِل بود و ما دو تا

کم‌ کم زمانه داشت به هم می ‌رساندمان

در کوچه ساز و تمبک و کِل بود و ما دو تا

تا آفتاب زدهمه جا تار شد برام

دنیا چه ‌قدر سرد و کسل بود و ما دو تا

از خواب می‌پریم کـه این ماجرا فقط

یک آرزوی مانده به دل بود و ما دو تا
 
بالا پایین