- Nov
- 2,553
- 13,783
- مدالها
- 3
«سانیا»
بعد اینکه رفتم تو اتاقم لباسم رو عوض کردم رفتم پایین تا رسیدم کیارش سرش رو برگردوند سمت من که زود تغییر جهت داد با این کارش پوزخندی زدم رفتم رو مبل سلطنتی مخصوصم نشستم به سامیار و کیانا نگاه کردم کیانا هم دختر خوبی بود اما شک تردید منو نصبت به خوش از بین نمیبرد کلافه شدم رو به سامیار گفتم: کارارو انجام دادی؟!
سامیار سرش رو بلند کرد گفت: آ، کدوم کارو
من این سامیار رو نکشم آروم نمیگیرم با حرص گفتم: چقدر باید بهت بفهمونم(یهو داد کشیدم ادامه دادم) پاشو از جلو چشمام گمشــــو .
اون سهتا شوکه زده فقط داشتن به سامیار، من نگاه میکردن . بی توجه به اونا باز گفتم: پاشو نمیخوام فعلا ببینمت زوددد
سامیار زود بلند شد رفت طبقه بالا کیانا که انگار از این طرز برخوردم با سامیار ناراحت شده بود پاشد گفت: با اجازه رییس من میرم به اتاقم فعلا.
سری تکون دادم که اونم بی معطلی به سمت طبقه بالا رفت میدونستم داره میره پیش سامیار چون حوصله نداشتم چیزی نگفتم چندتا پرونده کیانوش روی میز گذاشت و درباره اون بحث کردیم ....
بعد اینکه رفتم تو اتاقم لباسم رو عوض کردم رفتم پایین تا رسیدم کیارش سرش رو برگردوند سمت من که زود تغییر جهت داد با این کارش پوزخندی زدم رفتم رو مبل سلطنتی مخصوصم نشستم به سامیار و کیانا نگاه کردم کیانا هم دختر خوبی بود اما شک تردید منو نصبت به خوش از بین نمیبرد کلافه شدم رو به سامیار گفتم: کارارو انجام دادی؟!
سامیار سرش رو بلند کرد گفت: آ، کدوم کارو
من این سامیار رو نکشم آروم نمیگیرم با حرص گفتم: چقدر باید بهت بفهمونم(یهو داد کشیدم ادامه دادم) پاشو از جلو چشمام گمشــــو .
اون سهتا شوکه زده فقط داشتن به سامیار، من نگاه میکردن . بی توجه به اونا باز گفتم: پاشو نمیخوام فعلا ببینمت زوددد
سامیار زود بلند شد رفت طبقه بالا کیانا که انگار از این طرز برخوردم با سامیار ناراحت شده بود پاشد گفت: با اجازه رییس من میرم به اتاقم فعلا.
سری تکون دادم که اونم بی معطلی به سمت طبقه بالا رفت میدونستم داره میره پیش سامیار چون حوصله نداشتم چیزی نگفتم چندتا پرونده کیانوش روی میز گذاشت و درباره اون بحث کردیم ....