- Nov
- 2,553
- 13,783
- مدالها
- 3
«سانیا»
رو مبل جلوی تلویزیون نشسته بودم که سامیار سراسیمه اومد نفس نفس میزد تا این وعضیتش رو دیدم یه لیوان آب ریختم دادم بهش گفتم: آروم باش چته
سامی: بدبخت شدیم
- چرا!
سامی: مُرد
-کی ؟!!
سامی: رادمهر
- سامـیار هزارتا رادمهر داریم کدومش
سامی: ارسلان خان مرد کشتنش
با تعجب گفتم: چـی !؟چرا؟ برای چی!
سامی: اینطور که میگن یه رقیب داره به اسم همایون جمشیدی که از قرار معلوم میونش با این ارسلان شکر آبه
-خوب؟!
سامی: به جمالت، بعد این یارو همایون جمشیدی به زیردستاش دستور داده تا ارسلان رو بکشن
- خوب
سامی:اینا هم فهمیدن رادمهر یه جایی بیرون از تهران قراره معامله کوچیکی بکنه برا همین کمین کردن وقتی رادمهر با ماشین محافظت شده از جاده رد میشده با تریلی زدن بهش پرتش کردن تو دره
- بعد
سامی: هیچی دیگه ماشین همراه با محافظها پرت شده تو دره سوخته همشون جزغاله شدن توری که سوختشون هم نیس پودر شده
- آمم، رفتی اونجا !؟
سامی: کجا
- پوف صحنه جرم
سامی: آره
- عکسی چیزی نگرفتی
سامی: چرا وایسا یادم نبود بدم
بعد. از تو کیفش یه پاکت در آورد سمتم گرفت ازش گرفتم بازش کردم تک به تک نگاه کردم هه این یارو همایون جمشیدی اینارو خر فرض کنه منو نمیتونه
رو به سامی گفتم: خوب نظرت درباره این صحنه چیه ؟!
سامی: آم، خوب این صحنه خیلی چطور بگم یجوریِ انگار چطور بگم آخه...
- انگار واقعی نیس درسته
سامی: آفرین اما آدم تو دودلی میمونه
- اهم، با اطلاعاتی که با عکسا به ذهنم رسیده و تعریف های تو این صحنه سازی بوده
سامی: ها یعنی چی اصلا چرا باید این کارو بکنن
- خیلی دلیل داره چهارتا از مهمش رو میگم ۱_ شاید صحنه سازی کردن تا راحت رادمهر رو بهدزدن و کسی مطلع نشه همه بگن مرده
سامی:۲ ؟!
- ۲_ شاید دلیل این صحنه سازی این بوده که پلیس متوجه نشه
سامی:۳ ؟!
- _۳ شاید تمام این کارا زیرسر خود رادمهر باشه و همین همایونه هم زیر دستش باشه
سامی: خوب چرا باید این کارو بکنه
- واسه رد گم کنی
سامی: از کی؟
- شاید پلیس
سامی:آها و ۴؟!
- ۴_ شاید برای اینکه میخواد منو گمراه کنه همه اینا نقشه بوده تا به من نزدیک بشه با این کار خودش رو از میدون بیرون کنه تا بچه هاش وسط بازی باشن
رو مبل جلوی تلویزیون نشسته بودم که سامیار سراسیمه اومد نفس نفس میزد تا این وعضیتش رو دیدم یه لیوان آب ریختم دادم بهش گفتم: آروم باش چته
سامی: بدبخت شدیم
- چرا!
سامی: مُرد
-کی ؟!!
سامی: رادمهر
- سامـیار هزارتا رادمهر داریم کدومش
سامی: ارسلان خان مرد کشتنش
با تعجب گفتم: چـی !؟چرا؟ برای چی!
سامی: اینطور که میگن یه رقیب داره به اسم همایون جمشیدی که از قرار معلوم میونش با این ارسلان شکر آبه
-خوب؟!
سامی: به جمالت، بعد این یارو همایون جمشیدی به زیردستاش دستور داده تا ارسلان رو بکشن
- خوب
سامی:اینا هم فهمیدن رادمهر یه جایی بیرون از تهران قراره معامله کوچیکی بکنه برا همین کمین کردن وقتی رادمهر با ماشین محافظت شده از جاده رد میشده با تریلی زدن بهش پرتش کردن تو دره
- بعد
سامی: هیچی دیگه ماشین همراه با محافظها پرت شده تو دره سوخته همشون جزغاله شدن توری که سوختشون هم نیس پودر شده
- آمم، رفتی اونجا !؟
سامی: کجا
- پوف صحنه جرم
سامی: آره
- عکسی چیزی نگرفتی
سامی: چرا وایسا یادم نبود بدم
بعد. از تو کیفش یه پاکت در آورد سمتم گرفت ازش گرفتم بازش کردم تک به تک نگاه کردم هه این یارو همایون جمشیدی اینارو خر فرض کنه منو نمیتونه
رو به سامی گفتم: خوب نظرت درباره این صحنه چیه ؟!
سامی: آم، خوب این صحنه خیلی چطور بگم یجوریِ انگار چطور بگم آخه...
- انگار واقعی نیس درسته
سامی: آفرین اما آدم تو دودلی میمونه
- اهم، با اطلاعاتی که با عکسا به ذهنم رسیده و تعریف های تو این صحنه سازی بوده
سامی: ها یعنی چی اصلا چرا باید این کارو بکنن
- خیلی دلیل داره چهارتا از مهمش رو میگم ۱_ شاید صحنه سازی کردن تا راحت رادمهر رو بهدزدن و کسی مطلع نشه همه بگن مرده
سامی:۲ ؟!
- ۲_ شاید دلیل این صحنه سازی این بوده که پلیس متوجه نشه
سامی:۳ ؟!
- _۳ شاید تمام این کارا زیرسر خود رادمهر باشه و همین همایونه هم زیر دستش باشه
سامی: خوب چرا باید این کارو بکنه
- واسه رد گم کنی
سامی: از کی؟
- شاید پلیس
سامی:آها و ۴؟!
- ۴_ شاید برای اینکه میخواد منو گمراه کنه همه اینا نقشه بوده تا به من نزدیک بشه با این کار خودش رو از میدون بیرون کنه تا بچه هاش وسط بازی باشن