- May
- 3,018
- 29,074
- مدالها
- 2
صبحانهام که تمام شد، بلند شدم و ایستادم و گفتم:
- من دارم میرم آرش!
آرش نگاهش را به من دوخت و گفت:
آرش: به سلامت داداشم.
به سمت اتاقم رفتم، تیشرت خاکستری رنگی برداشتم و پوشیدم، با یک شلوار لی مشکی، موهایم را شانهای زدم، کمی از عطر همیشگیم هم زدم و بعد به سمت سالن رفتم. آرش مشغول جمع کردن سفره بود.
- آرش من رفتم.
آرش: به سلامت!
از خانه بیرون آمدم و به سمت ماشینم حرکت کردم، دلم میخواست، امروز کمی با او درد و دل کنم، دلم برایش زیادی تنگ شده بود.
وقتی رسیدم از ماشین پیاده شدم و به سمت قبرش رفتم، چه سکوت بدی در این جا حاکم بود دوباره به چندین سال پیش برگشتم.
- نه تو رو خدا، تو رو خدا مامانم اینجا نذارین، مامانم شبها میترسه اینجا، خودش گفت از تنهایی میترسم نذارین.
و هیچ ک.س به حرف آن پسر بچه گوش نمیداد.
- آقا تو رو خدا روش خاک نریزین!
اما باز هم سکوت بود و سکوت! همسایههایی که سعی داشتند آن کودک را نگه دارند، اما او فقط به مادری فکر میکرد که آنجا خوابیده بود.
اشک سمجی از گوشهی چشمم چکید، دلم حسابی پر بود، دلم میخواست زار بزنم و گریه سر دهم اما باز هم صدایش در گوشم پیچید.
- مرد گریه نمیکنه پسرم.
اشکم را پاک کردم و به سمت قبرش رفتم.
- من دارم میرم آرش!
آرش نگاهش را به من دوخت و گفت:
آرش: به سلامت داداشم.
به سمت اتاقم رفتم، تیشرت خاکستری رنگی برداشتم و پوشیدم، با یک شلوار لی مشکی، موهایم را شانهای زدم، کمی از عطر همیشگیم هم زدم و بعد به سمت سالن رفتم. آرش مشغول جمع کردن سفره بود.
- آرش من رفتم.
آرش: به سلامت!
از خانه بیرون آمدم و به سمت ماشینم حرکت کردم، دلم میخواست، امروز کمی با او درد و دل کنم، دلم برایش زیادی تنگ شده بود.
وقتی رسیدم از ماشین پیاده شدم و به سمت قبرش رفتم، چه سکوت بدی در این جا حاکم بود دوباره به چندین سال پیش برگشتم.
- نه تو رو خدا، تو رو خدا مامانم اینجا نذارین، مامانم شبها میترسه اینجا، خودش گفت از تنهایی میترسم نذارین.
و هیچ ک.س به حرف آن پسر بچه گوش نمیداد.
- آقا تو رو خدا روش خاک نریزین!
اما باز هم سکوت بود و سکوت! همسایههایی که سعی داشتند آن کودک را نگه دارند، اما او فقط به مادری فکر میکرد که آنجا خوابیده بود.
اشک سمجی از گوشهی چشمم چکید، دلم حسابی پر بود، دلم میخواست زار بزنم و گریه سر دهم اما باز هم صدایش در گوشم پیچید.
- مرد گریه نمیکنه پسرم.
اشکم را پاک کردم و به سمت قبرش رفتم.
آخرین ویرایش توسط مدیر: