- Jun
- 276
- 2,661
- مدالها
- 2
- آهای یه قرص سردرد برام بیارین.
چند ثانیه صبر کردم که دیدم خبری نشد دوباره در حالی که اشکهام شروع به ریختن روی صورتم کرده بودن صدام در اومد.
- آهای، لطفاً بهم یه قرص سردرد بدید به خدا سرم داره منفجر میشه جون هرکی دوست دارید لطفاً من اینجا دارم میمیرم آ... .
ادامه حرفم با باز شدن در و نمایان شدن یه زن توی چهارچوب در خورده شد.
به سمتم آروم قدم برداشت چهرهاش به آدمهای بد ذات و بدجنس نمیخورد؛ یه قرص رو جلوم گرفت و دستهام رو باز کرد و کنارم موند تا قرص رو خوردم بعد هم لیوان رو وقتی داشت خم میشد برداشت که صداش توی گوشم نجوا شد:
- تموم میشه، فقط صبر میتونه زمان رو راحتتر بگذرونه.
این حرفش اونقدر آروم گفته شده بود که انگار نمیخواست کسی جز من بشنوه.
با چشمهای متعجب و خیس بهش خیره بودم تا از در خارج شد.
***
(مانی)
کلافه از این سر اتاق تا اون سر اتاق رو طی میکردم به امید اومدن یه خبر از حال پریسا اونقدر نگرانش بودم و دنبالش تمام شهر و منطقه رو زیر و رو کردم من هنوز بهش احتیاج داشتم نباید اینجور میشد این ستوده از همون اول موی دماغ کارهای من بود و من بیشتر تحریک میشدم برای ادامه جست و جو اما متاسفانه وقتی به پلیس اطلاع دادم دیگه نتونستم برم و جایی که اون لعنتی قایمش کرده رو پیدا کنم.
توی اون لحظه صدای گوشیم بلند شد به امید اینکه شاید خود ستوده عوضی باشه به سمت گوشی دوییدم که با دیدن اسم سام کلافه دستی به صورتم کشیدم و جواب دادم:
- بله سام؟!
سام: اوه، پسرمون دوباره انگار کلافه و عصبیه بابا یکم...
نذاشتم حرفش رو ادامه بده و با عصبانیت که سعی بر کنترلش داشتم گفتم:
- سام وقت برا بگو و بخند با تو رو ندارم به حد کافی از کارهات شاکی هستم الان هم اعصاب ندارم پس لطفاً کارت رو بگو اگه هم از روی سرگرمی و احوال پرسیه لطفاً بگو قطع کنم.
سام: باشه نخور حالا؛ میخواستم بگم شماره پریسا رو داری بفرست برام.
چشمهام رو روی هم فشار دادم و کمی از کنار پنجره فاصله گرفتم همین رو کم داشتم؛ و بعد جواب دادم:
- شماره پریسا رو برای چی میخوای؟!
سام: تو فکر کن میخوام مخش رو بزنم.
پوزخندی رو لبم شکل گرفت خوب میدونستم با اینکه با لحن شوخ گفت اما واقعا قصدش همینه. عصبی شدم ولی با همون لحن آروم و خونسرد جواب دادم:
- فعلاً خوابه هرموقع بیدار شد بهش میگم که اگه خواست شمارهاش رو بهت میدم.
سام چندثانیه مکث کرد؛ مکثش طولانی بود و بعد صداش اومد:
- اوکی، پس فعلاً.
چند ثانیه صبر کردم که دیدم خبری نشد دوباره در حالی که اشکهام شروع به ریختن روی صورتم کرده بودن صدام در اومد.
- آهای، لطفاً بهم یه قرص سردرد بدید به خدا سرم داره منفجر میشه جون هرکی دوست دارید لطفاً من اینجا دارم میمیرم آ... .
ادامه حرفم با باز شدن در و نمایان شدن یه زن توی چهارچوب در خورده شد.
به سمتم آروم قدم برداشت چهرهاش به آدمهای بد ذات و بدجنس نمیخورد؛ یه قرص رو جلوم گرفت و دستهام رو باز کرد و کنارم موند تا قرص رو خوردم بعد هم لیوان رو وقتی داشت خم میشد برداشت که صداش توی گوشم نجوا شد:
- تموم میشه، فقط صبر میتونه زمان رو راحتتر بگذرونه.
این حرفش اونقدر آروم گفته شده بود که انگار نمیخواست کسی جز من بشنوه.
با چشمهای متعجب و خیس بهش خیره بودم تا از در خارج شد.
***
(مانی)
کلافه از این سر اتاق تا اون سر اتاق رو طی میکردم به امید اومدن یه خبر از حال پریسا اونقدر نگرانش بودم و دنبالش تمام شهر و منطقه رو زیر و رو کردم من هنوز بهش احتیاج داشتم نباید اینجور میشد این ستوده از همون اول موی دماغ کارهای من بود و من بیشتر تحریک میشدم برای ادامه جست و جو اما متاسفانه وقتی به پلیس اطلاع دادم دیگه نتونستم برم و جایی که اون لعنتی قایمش کرده رو پیدا کنم.
توی اون لحظه صدای گوشیم بلند شد به امید اینکه شاید خود ستوده عوضی باشه به سمت گوشی دوییدم که با دیدن اسم سام کلافه دستی به صورتم کشیدم و جواب دادم:
- بله سام؟!
سام: اوه، پسرمون دوباره انگار کلافه و عصبیه بابا یکم...
نذاشتم حرفش رو ادامه بده و با عصبانیت که سعی بر کنترلش داشتم گفتم:
- سام وقت برا بگو و بخند با تو رو ندارم به حد کافی از کارهات شاکی هستم الان هم اعصاب ندارم پس لطفاً کارت رو بگو اگه هم از روی سرگرمی و احوال پرسیه لطفاً بگو قطع کنم.
سام: باشه نخور حالا؛ میخواستم بگم شماره پریسا رو داری بفرست برام.
چشمهام رو روی هم فشار دادم و کمی از کنار پنجره فاصله گرفتم همین رو کم داشتم؛ و بعد جواب دادم:
- شماره پریسا رو برای چی میخوای؟!
سام: تو فکر کن میخوام مخش رو بزنم.
پوزخندی رو لبم شکل گرفت خوب میدونستم با اینکه با لحن شوخ گفت اما واقعا قصدش همینه. عصبی شدم ولی با همون لحن آروم و خونسرد جواب دادم:
- فعلاً خوابه هرموقع بیدار شد بهش میگم که اگه خواست شمارهاش رو بهت میدم.
سام چندثانیه مکث کرد؛ مکثش طولانی بود و بعد صداش اومد:
- اوکی، پس فعلاً.
آخرین ویرایش توسط مدیر: