- May
- 342
- 312
- مدالها
- 2
پارت_69
( سینا )
مطهره روی تخت گذاشتم و پنجره بستم تا مبادا سردش بشه.
کمی آب ریختم رو دستم پاشیدم توی صورتش که تکونی خورد.
صدایی داد که متوجه نشدم.
سرم رو نزدیک لبش بردم که نفس داغش به گوشم خورد و بعد صدای ارومش که میگفت:
- فرینا
توی گوشم خورد. متوجه عشق بین مطهره و فرینا بودم اما الان بیشتر بهش پی بردم.
لبخندی روی لبم نشست و پتو رو روش کشیدم و پایین تخت سرم رو روی دستش گذاشتم، چشمهام بسته شد.
با تکون خوردن مطهره بلند شدم که دیدم عرق کرده و داره زیر لب چیزی میگه، یهو بلند شد و با شدت زد زیر گریه که ترسیده بغلش کردم و روی موهاش بوسیدم.
هول زده گفتم:
- خواب دیدی مطهره، خواب دیدی آروم باش.
بی هوا از روی تخت پاشد به سمت در اتاق رفت.
( ارمان )
فرینا انگار جنون بهش دست داده باشه مدام جیغ میزد و اسم مطهره رو صدا میزد، از در بیرون رفت و با گریه داد زد:
- مطهره کجایی مطهره؟
دنبالش رفتم که دیدم وسط خونه وایستاده و به بالای پلهها نگاه میکنه.
( سینا )
مطهره اسم فرینا رو صدا میزد که سر پلهها ایستاد و خیره به پایین شد.
( سینا )
مطهره روی تخت گذاشتم و پنجره بستم تا مبادا سردش بشه.
کمی آب ریختم رو دستم پاشیدم توی صورتش که تکونی خورد.
صدایی داد که متوجه نشدم.
سرم رو نزدیک لبش بردم که نفس داغش به گوشم خورد و بعد صدای ارومش که میگفت:
- فرینا
توی گوشم خورد. متوجه عشق بین مطهره و فرینا بودم اما الان بیشتر بهش پی بردم.
لبخندی روی لبم نشست و پتو رو روش کشیدم و پایین تخت سرم رو روی دستش گذاشتم، چشمهام بسته شد.
با تکون خوردن مطهره بلند شدم که دیدم عرق کرده و داره زیر لب چیزی میگه، یهو بلند شد و با شدت زد زیر گریه که ترسیده بغلش کردم و روی موهاش بوسیدم.
هول زده گفتم:
- خواب دیدی مطهره، خواب دیدی آروم باش.
بی هوا از روی تخت پاشد به سمت در اتاق رفت.
( ارمان )
فرینا انگار جنون بهش دست داده باشه مدام جیغ میزد و اسم مطهره رو صدا میزد، از در بیرون رفت و با گریه داد زد:
- مطهره کجایی مطهره؟
دنبالش رفتم که دیدم وسط خونه وایستاده و به بالای پلهها نگاه میکنه.
( سینا )
مطهره اسم فرینا رو صدا میزد که سر پلهها ایستاد و خیره به پایین شد.