- May
- 362
- 2,060
- مدالها
- 3
شهبانو دستش را صمیمانه پشت کمر آرزو نهاد و او را به طرف مسیری هدایت کرد، آندو نیز دنبالشان راه افتادند. شهبانو خندان گفت:
- ما به آن، آنپیما میگوییم؛ یعنی در آنی جای دیگری هستیم.
آرزو شاداب سرش را راضی تکان داد و اطراف را بیشتر بررسی کرد. صدای پناه به گوش رسید، قبول داشت که توضیحات شهبانو واقعاً مفید بودند.
- در واقع توی آینده بهش طیالارض یا تلهپورت میگن، همون معنی رو میده.
شهبانو سرش را به نشانهی فهمیدن حرف پناه تکان داد که پناه مجدد از پشت سرشان به حرف آمد:
- چطور... این اتفاق میافته؟ چرا با یه درخت؟ تا به حال توی داستانها اینچیزها رو ندیدهبودم. همیشه دست هم رو میگرفتن و بعد چشمهاشون رو میبستن.
شهبانو سرش را چرخاند و راضی از سوالهای به جای پناه، پاسخ داد:
- اینجا اینچنین نیست، پارسه به جادو، محبت خداوند پارس وصل است؛ برای همان طبق عناصر خودمان میتوانیم از آنپیما استفاده کنیم. جادوگرهای ضعیفتر نمیتوانند این کار را بکنند و البته که محدویت دارد، بهطور مثال بیشتر از پانصد هزار اَرَش را نمیتوانیم با آن برویم. یزت تا شوش حدود دویست هزار اَرَش است، التبه این برای جادوگران چندین ساله یا جادوگر عنصر باور فرق میکند.
آرزو سریعتر از آنکه شهبانو بتواند نفسی تازه کند گفت:
- طبق چیزی که خواندهام اَرَش واحد اندازهگیری طول در ایران باستان بودهاست. پس اگر هر اَرَش معادل صد و چهار سانتیمتر باشد به قولی ما اکنون در کمتر از چند ثانیه دویست و هشت کیلومتر را طی کردهایم! یک مسیر دو ساعته را در دوثانیه طی کردیم، وای!
نیلرام و پناه هر دو با ابروان بالا رفته به حسابوکتابی که آرزو آن را سریع انجام دادهبود فکر کردند، درست میگفت؟ چطور ممکن بود؟ شهبانو مفتخر گفت:
- حسابت واقعا عالی است، البته این آنپیما بسته به نوع عنصر سرعت کم و زیادی دارد. من عنصر چوب را دارم و از بین همه، سرعت دوم را دارد، البته که خاک همیشه اول است.
آرزو گیج خواست سوالی بپرسد که پناه زودتر به حرف آمد و خیره به شال زیبای روی سر شهبانو پرسید:
- چرا؟ مگه به چی وابستس؟ جادو محدودیت نداره، البته به ما که اینجوری گفتن!
پناه داشت بیشتر از پیش به پارسه واکنش نشان میداد و به راستی که جای شادمانی داشت. انگار داشت کمکم با شرایط کنار میآمد. کنجکاویاش که این را میگفت. شهبانو پاسخ داد:
- راستش هرچیزی محدودیتی دارد، اما جادو محدود نیست، بلکه کسی که از آن استفاده میکند محدود است. من نمیتوانم زمان زیادی از جادوی بینهایت استفاده کنم زیرا بدنم خسته میشود. برای همان بسته به عنصر جادویی و توانایی جسم میتوان از جادو استفاده کرد. آنپیمایی بسته به عنصر عمل میکند. ما اکنون به کمک ریشهی درختان مسیر زیاد را پیمودیم زیرا عنصر من چوب است، افراد عنصر خاک سریعتر عمل میکنند زیرا خاک پیوسته همهجا است اما تعداد درختان در مکانی کم و در مکانی زیاد است. به کمک ریشهها ما پیمایش میکنیم زیرا همهجا پراکندهاند.
پناه سرش را راضی از فهمیدن حرفهای شهبانو تکان داد. برایش جالب شده بود، اما نیلرام هنوز هم خنثی مانده است. آرزو باز به حرف آمد:
- یعنی جادوگر عنصر آتش نمیتونه آنپیمایی کنه؟
- ما به آن، آنپیما میگوییم؛ یعنی در آنی جای دیگری هستیم.
آرزو شاداب سرش را راضی تکان داد و اطراف را بیشتر بررسی کرد. صدای پناه به گوش رسید، قبول داشت که توضیحات شهبانو واقعاً مفید بودند.
- در واقع توی آینده بهش طیالارض یا تلهپورت میگن، همون معنی رو میده.
شهبانو سرش را به نشانهی فهمیدن حرف پناه تکان داد که پناه مجدد از پشت سرشان به حرف آمد:
- چطور... این اتفاق میافته؟ چرا با یه درخت؟ تا به حال توی داستانها اینچیزها رو ندیدهبودم. همیشه دست هم رو میگرفتن و بعد چشمهاشون رو میبستن.
شهبانو سرش را چرخاند و راضی از سوالهای به جای پناه، پاسخ داد:
- اینجا اینچنین نیست، پارسه به جادو، محبت خداوند پارس وصل است؛ برای همان طبق عناصر خودمان میتوانیم از آنپیما استفاده کنیم. جادوگرهای ضعیفتر نمیتوانند این کار را بکنند و البته که محدویت دارد، بهطور مثال بیشتر از پانصد هزار اَرَش را نمیتوانیم با آن برویم. یزت تا شوش حدود دویست هزار اَرَش است، التبه این برای جادوگران چندین ساله یا جادوگر عنصر باور فرق میکند.
آرزو سریعتر از آنکه شهبانو بتواند نفسی تازه کند گفت:
- طبق چیزی که خواندهام اَرَش واحد اندازهگیری طول در ایران باستان بودهاست. پس اگر هر اَرَش معادل صد و چهار سانتیمتر باشد به قولی ما اکنون در کمتر از چند ثانیه دویست و هشت کیلومتر را طی کردهایم! یک مسیر دو ساعته را در دوثانیه طی کردیم، وای!
نیلرام و پناه هر دو با ابروان بالا رفته به حسابوکتابی که آرزو آن را سریع انجام دادهبود فکر کردند، درست میگفت؟ چطور ممکن بود؟ شهبانو مفتخر گفت:
- حسابت واقعا عالی است، البته این آنپیما بسته به نوع عنصر سرعت کم و زیادی دارد. من عنصر چوب را دارم و از بین همه، سرعت دوم را دارد، البته که خاک همیشه اول است.
آرزو گیج خواست سوالی بپرسد که پناه زودتر به حرف آمد و خیره به شال زیبای روی سر شهبانو پرسید:
- چرا؟ مگه به چی وابستس؟ جادو محدودیت نداره، البته به ما که اینجوری گفتن!
پناه داشت بیشتر از پیش به پارسه واکنش نشان میداد و به راستی که جای شادمانی داشت. انگار داشت کمکم با شرایط کنار میآمد. کنجکاویاش که این را میگفت. شهبانو پاسخ داد:
- راستش هرچیزی محدودیتی دارد، اما جادو محدود نیست، بلکه کسی که از آن استفاده میکند محدود است. من نمیتوانم زمان زیادی از جادوی بینهایت استفاده کنم زیرا بدنم خسته میشود. برای همان بسته به عنصر جادویی و توانایی جسم میتوان از جادو استفاده کرد. آنپیمایی بسته به عنصر عمل میکند. ما اکنون به کمک ریشهی درختان مسیر زیاد را پیمودیم زیرا عنصر من چوب است، افراد عنصر خاک سریعتر عمل میکنند زیرا خاک پیوسته همهجا است اما تعداد درختان در مکانی کم و در مکانی زیاد است. به کمک ریشهها ما پیمایش میکنیم زیرا همهجا پراکندهاند.
پناه سرش را راضی از فهمیدن حرفهای شهبانو تکان داد. برایش جالب شده بود، اما نیلرام هنوز هم خنثی مانده است. آرزو باز به حرف آمد:
- یعنی جادوگر عنصر آتش نمیتونه آنپیمایی کنه؟
آخرین ویرایش توسط مدیر: