- Jun
- 2,115
- 39,454
- مدالها
- 3
***
چادر سفید به امانتگرفته را در ورودی خواهران با تذکر خدام سرم کردم، بعد از تفتیش داخل شدم، علی منتظرم بود.
- علی! نمیدونستم آدم رو میگردن.
- از بعد از بمبگذاری حسینیهی ثارالله، برای امنیت، اینجا گیت گذاشتن.
- من اولین باره میام، از چیزی خبر ندارم.
- میدونی چهقدر چادر بهت میاد؟
- فقط چون عوض شدم، فکر میکنی بهم میاد، وگرنه چادر اصلاً بهم نمیاد.
- من که چنین نظری ندارم.
به درهای بزرگ چوبی حرم رسیدیم و دیدم علی کلون در را زد و من هم به تقلید از او تکرار کردم. علی دست بر سی*ن*ه گذاشت و سلام داد.
- علی؟
- چیه عزیزم؟
- یه چیز بپرسم قول میدی نخندی؟
- هر چی میخوای بپرس، خیالت راحت باشه.
- من بلد نیستم چیکار باید بکنم. مثلاً تو الان چیکار کردی؟
- خانوم گل! سلام دادم. گفتم السلام علیک یا احمد بن موسی؛ از آقا اجازه گرفتم داخل بشیم.
- به من هم یاد میدی رفتم داخل چیکار باید بکنم؟
-حتماً! اول از آقا اجازه میگیری، بعد میری داخل، سلام مخصوص آقا رو میخونی، زیارتنامهی آقا رو میخونی، بعد میری زیارت، کنار ضریح آقا هر چی دلت خواست از خدا بخواه، دردودل کن، حرفت رو بزن، بعد دو رکعت نماز بخون، از آقا اجازه بگیر و بیا.
- کاش تو همراهم میاومدی!
- قسمت زنونهاس، من که نمیتونم بیام.
- میدونم، کاش مامانت میاومد، الان من از کجا زیارتنامه پیدا کنم؟
- داخل رو دیوار زدن، اصلاً اگه نمیتونی زیارتنامه رو نخون، تا بعداً باهم بخونیم یاد بگیری؛ فقط برو زیارت ضریح و دردودل کن و برگرد.
-کفشهام رو بدم کفشداری؟
- آره، یه شماره بهت میدن گم نکنی ها!
- این رو دیگه خودم میدونم.
علی خندید.
- نیمساعت دیگه همینجا منتظرتم.
چادر سفید به امانتگرفته را در ورودی خواهران با تذکر خدام سرم کردم، بعد از تفتیش داخل شدم، علی منتظرم بود.
- علی! نمیدونستم آدم رو میگردن.
- از بعد از بمبگذاری حسینیهی ثارالله، برای امنیت، اینجا گیت گذاشتن.
- من اولین باره میام، از چیزی خبر ندارم.
- میدونی چهقدر چادر بهت میاد؟
- فقط چون عوض شدم، فکر میکنی بهم میاد، وگرنه چادر اصلاً بهم نمیاد.
- من که چنین نظری ندارم.
به درهای بزرگ چوبی حرم رسیدیم و دیدم علی کلون در را زد و من هم به تقلید از او تکرار کردم. علی دست بر سی*ن*ه گذاشت و سلام داد.
- علی؟
- چیه عزیزم؟
- یه چیز بپرسم قول میدی نخندی؟
- هر چی میخوای بپرس، خیالت راحت باشه.
- من بلد نیستم چیکار باید بکنم. مثلاً تو الان چیکار کردی؟
- خانوم گل! سلام دادم. گفتم السلام علیک یا احمد بن موسی؛ از آقا اجازه گرفتم داخل بشیم.
- به من هم یاد میدی رفتم داخل چیکار باید بکنم؟
-حتماً! اول از آقا اجازه میگیری، بعد میری داخل، سلام مخصوص آقا رو میخونی، زیارتنامهی آقا رو میخونی، بعد میری زیارت، کنار ضریح آقا هر چی دلت خواست از خدا بخواه، دردودل کن، حرفت رو بزن، بعد دو رکعت نماز بخون، از آقا اجازه بگیر و بیا.
- کاش تو همراهم میاومدی!
- قسمت زنونهاس، من که نمیتونم بیام.
- میدونم، کاش مامانت میاومد، الان من از کجا زیارتنامه پیدا کنم؟
- داخل رو دیوار زدن، اصلاً اگه نمیتونی زیارتنامه رو نخون، تا بعداً باهم بخونیم یاد بگیری؛ فقط برو زیارت ضریح و دردودل کن و برگرد.
-کفشهام رو بدم کفشداری؟
- آره، یه شماره بهت میدن گم نکنی ها!
- این رو دیگه خودم میدونم.
علی خندید.
- نیمساعت دیگه همینجا منتظرتم.
آخرین ویرایش توسط مدیر: